جانوران

    آموزش اهمیت استتار در بقاى جانوران به دانش‏آموزان کلاس اول

 

    جانوران را در کلاس علوم پنهان کنیم

 

    ترجمه: بتول موسوى

 

    یک روز زنگ تفریح، یکى از دانش‏آموزان کلاس اول هنگام بازى مارمولکى را لا به لاى علف‏ها پیدا کرد. با وجود این که مارمولک به سختى دیده مى‏شد، همگى مدتى آن را تماشا کردیم. این تجربه باعث شد، مجموعه فعالیت‏هایى را براى آموزش اهمیت مفهوم استتار در بقاى جانوران، برنامه ریزى کنم.

    اولین تمرینى که بچه‏ها در این گروه از فعالیت‏ها انجام دادند، بازى »حالا آن را مى‏بینى، حالا نمى‏بینى« از مجموعه فعالیت‏هاى آموزشى »AIMS« بود. در این بازى، بچه‏ها دایره‏هاى رنگى کوچک حاصل از سوراخ کردن کاغذهاى رنگى را که روى کاغذهایى با رنگ‏هاى گوناگون ریخته بودم، شمردند.

    دانش‏آموزان به چهار گروه پنج نفره تقسیم شدند. هر روه مخلوطى از دایره‏هاى رنگى صورتى، زرد، سبز و سیاه را که روى زمینه‏هاى رنى متفاوت پخش شده بودند، دریافت کرد. گروه اول دایره‏ها را روى زمینه زرد رنگ شمرد، گروه دوم روى زمینه سیاه، گروه سوم روى زمینه سبز و گروه آخر روى زمینه صورتى.

    روش انجام کار به این ترتیب بود که هر یک از اعضاى گروه در فاصله‏هاى زمانى 15 ثانیه هر تعداد دایره صورتى رنگ را که مشاهده مى‏کرد، و در 15 ثانیه بعدى، عضو دیگر گروه، رنگ دیگرى مثلاً سبز را. این کار تا پایان شمارش تمام رنگ‏هاى دایره‏هاى رنگى ادامه پیدا مى‏کرد. عضو پنجم گروه نیز وظیفه نگاه داشتن زمان و ثبت نتایج را بر عهده داشت. بعد از شمارش و ثبت نتایج، هر گروه یک نمودار ستونى رسم کرد. سپس دانش‏آموزان چهار نمودار متفاوت را با هم مقایسه و راجع به شباهت‏ها و تفاوت‏هاى بین نمودارها بحث کردند. با این فعالیت دانش‏آموزان تمام گروه‏ها دریافتند که شمارش دایره‏هاى رنگى همرنگ زمینه از همه مشکل‏تر است. (براى مثال، شمارش دایره‏هاى رنگى سبز روى کاغذ رنگى سبز، از شمارش دایره‏هاى سایر رنگ‏ها مشکل‏تر بود).

    در واقع هدف از انجام این فعالیت، تمرین شمارش صحیح نبود، بلکه هدف درک دشوارى دیدن و در نتیجه شمارش دایره‏هاى رنگى همرنگ زمینه بود. وقتى دانش‏آموزان در پایان فعالیت به این نتیجه دست یافتند، این ایده را مطرح کردم: »تصور کنید این دایره‏هاى رنگى جانورانى هستند که روى زمین زندگى مى‏کنند.« سپس بحث را این گونه ادامه دادیم که چه طور همرنگى جانوران با محیط زندگى مى‏تواند، در بقاى آن‏ها مؤثر باشد. به این ترتیب، زمینه فعالیت بعدى فراهم شد.

 

 جانوران هنگام استتار

    در ادامه آموزش مفهوم استتار، کتاب »جانوران هنگام استتار« را براى دانش‏آموزان خواندم. در این کتاب، راهنماهایى براى کمک به حدس نام جانور پنهان شده، وجود داشت. همچنین کتاب حاوى مطالبى بود که در آن جزئیات مربوط به استتار جانوران تشریح و علاوه بر آن، انواع روش‏هاى استتار و اطلاعات اضافى راجع به برخى جانوران ضمیمه شده بود.

    در مرحله بعد، منظره اى از یک جنگل بارانى را روى تابلوى کلاس نصب کردم تا به دانش‏آموزان نشان دهم که جانوران گوناگون از جمله پروانه، مار، آهوى کوهى، مارمولک، حشره، عنکبوت و قورباغه، هنگام استتار در زیستگاه‏هاى طبیعى خود، چگونه از نظر پنهان مى‏مانند. سپس از تعدادى عروسک پارچه اى به شکل جانوران کمک گرفتم تا نشان دهم که آنان چگونه از استتار بهره مى‏گیرند.

    سپس با هم به تصویر زیستگاه‏هاى طبیعى جانوران گوناگون نگاه کردیم. من از آنان خواستم، هر یک جانورى را انتخاب کند و راجع به این که چه طور با استفاده از رنگ و طرح بدنش خود را محافظت مى‏کند، مطلبى بنویسد. براى مثال، یکى از بچه‏ها قورباغه سبزى را روى برگ سبزى نقاشى کرد و چنین نوشت: قورباغه با تبدیل کردن رنگ بدنش به سبز، خودش را پنهان مى‏کند تا جانوران دیگر آن را نخورند.

 

 مشاهده جانوران حقیقى

    با دعوت از یک فروشنده جانوران دست آموز به کلاس، دانش‏آموزان موفق شدند جانورانى مثل خرگوش، مار، عنکبوت، ماهى و آفتاب پرست را از نزدیک ببینند. فروشنده براى بچه‏ها توضیح داد که جانوران چگونه با پنهان کردن خود، زندگى شان را حفظ مى‏کنند. به علاوه راجع به غذا، محل‏هاى طبیعى زنگى و برخى از عادت‏ها و رفتارهاى جانوران گوناگون توضیح داد. دانش‏آموزان تصویرهاى بزرگى از جانوران مورد علاقه خود کشیدند و آن‏ها را با قیچى از کاغذ چیدند. با ادامه این مشاهدات، آنان کتابى درباره استتار جانوران »ساختند« و آن را به فروشنده دوره گرد هدیه کردند.

 

 کاربرد دانسته ها و به کارگیرى خلاقیت

    وقتى دانش‏آموزان به مفهوم استتار جانوران و اهمیت آن در بقاى آن‏ها پى بردند، فعالیت دیگرى را شروع کردیم. در این فعالیت، دانش‏آموزان با استفاده از مجموعه اى از مواد اضافى و دور ریختنى، حشراتى را درست کردند و آن‏ها را در قسمت‏هاى گوناگون کلاس قرار دادند تا من آن‏ها را پیدا کنم.

    براى شروع، کل بچه‏هاى کلاس را به پنج گروه تقسیم کردم و نحوه فعالیت را براى آنان توضیح دادم: دانش‏آموزان هر گروه باید مکانى را در کلاس پیدا مى‏کردند که براى پنهان کردن حشراتى که خودشان ساخته بودند، مناسب باشد.

    این حشرات با استفاده از موادى چون: شانه‏هاى خالى تخم مرغ، قوطى‏هاى فیلم، جعبه‏هاى خالى غلات صبحانه، کاغذهاى رنگى، پولک و نوار ضبط صوت و مواد دیگرى که من در طول سال‏ها جمع آورى کرده بودم، تهیه شدند. هدف ما، استتار حشرات ساخته شده، در مکان‏هاى مناسب بود. آن‏ها باید حشرات خود را طراحى و با استفاده از این مواد، ظرف 30 دقیقه مى‏ساختند.

    پس از ساختن حشرات و انتخاب محل پنهان کردنشان، دانش‏آموزان دو راه پیش بینى کردند: چه تعداد از حشرات به خوبى پنهان نشده‏اند و به راحتى پیدا خواهند شد؟ چه تعداد از حشرات به خوبى استتار شده اند و به راحتى پیدا نخواهند شد؟ همه گروه‏ها از حشرات خود ساخته‏اشان مغرور بودند و پیش‏بینى کردند که من نمى‏توانم آن‏ها را پیدا کنم.

 

 پیدا کردن حشرات پنهان شده

    براى این کار که پیش بینى‏هاى دانش‏آموزان را بیازمایم، چشم‏هایم را بستم و اجازه دادم که هر گروه به ترتیب حشراتشان را پنهان کنند. من 15 ثانیه وقت داشتم که حشرات را پیدا کنم. در غیر این صورت، حشره در واقع به نحوى پنهان شده و بنابر این حفظ بقا کرده بود.

  گروه اول حشره خود را در کتابخانه کلاس پنهان کرده بودند. زیرا اکثر کتاب‏هاى موجود در آن، قهوه اى بودند و آنان حشره قهوه‏اى رنگى ساخته بودند.

  گروه دوم حشره خود را در سبد نوشتارى کلاس گذاشته بودند. زیرا داخل سبد تعدادى تخته سبز وجود داشت و آنان حشره خود را سبز رنگ انتخاب کرده بودند.

  گروه سوم حشره زرد رنگى ساخته و آن را در محل پازل کلاس قرار داده بودند. آن‏ها به این دلیل رنگ زرد را انتخاب کرده بودند که اکثریت پازل‏هاى کلاس قطعات زرد رنگ داشتند.

  گروه چهارم حشره خود را داخل میز تحریر مربوط به تجهیزات صوتى کلاس قرار داده بودند. داخل این میز تحریر و همچنین حشره آن‏ها رنگ سبز تیره داشت.

  و نهایتاً گروه پنجم یک حشره آبى رنگ ساخته و آن را کنار کتاب‏هاى آبى رنگ ریاضیات پنهان کرده بودند.

    من توانستم دو تا از حشرات را پیدا کنم، اما سه تاى آن‏ها را پیدا نکردم. مثلاً حشره آبى روى قفسه کتاب‏ها را پیدا کردم و دانش‏آموزان این طور نتیجه گرفتند که درجه آبى بودن رنگ حشره ساخته شده، با رنگ کتاب‏ها تفاوت داشت است. همچنین، حشره قهوه‏اى رنگ را هم پیدا کردم. نتیجه گیرى دانش‏آموزان این بود که چون کتاب‏ها رنگ قهوه اى یکسانى نداشتند، ولى حشره آن‏ها قهوه اى یکرنگى بود، بنابراین توجه من به راحتى به آن جلب شده است. من حشره سبز تیره را پیدا نکردم و دانش‏آموزان این گروه دریافتند که انتخاب مناسبى براى طراحى حشره خود کرده بودند. چون اگر حشره رنگ دیگرى مثل زرد یا سفید بود، امکان داشت آن را پیدا کنم. همچنین من نتوانستم حشره سبز پنهان شده در سبد قسمت نوشتارى و یا حشره زرد پنهان شده در بین قطعات پازل را پیدا کنم. نتیجه گیرى این گروه‏ها این بود که به علت همرنگى و در نتیجه در هم آمیختگى حشره با زمینه از نظر بصرى، پیدا کردن آن مشکل شده است. سپس حشرات پیدا شده و پیدا نشده را از نظر تفاوت‏ها و شباهت‏ها مقایسه و راجع به چگونگى زنده ماندن حشرات پیدا نشده بحث کردیم.

    اگر حشره گروهى از دانش‏آموزان را پیدا مى‏کردم، به گروه مربوطه بر مى‏گرداندم و از آنان مى‏خواستم بگویند، با چه تغییراتى در حشره آنان مى‏تواند آن را براى استتار مناسب ساخت. سپس تصویر حشره را بعد از ایجاد تغییرات حاصله، رسم کنند.

    براى تکمیل این فعالیت، از دانش‏آموزان خواستم تصویر یک زیستگاه طبیعى را طراحى و رنگ آمیزى کنند؛ به طورى که حشره ساخته شده توسط آن‏ها بتواند در آن جا پنهان شود. در آخر، آن‏ها تصویر حشره شان را به تصویر زیستگاه رسم شده چسباندند.

 

 ارزشیابى

    براى ارزشیابى میزان درک دانش‏آموزان از این فعالیت‏ها، از آنان خواستم پنج نکته را که از مفهوم استتار جانوران آموخته بودند، بنویسند یا نقاشى کنند. به این طریق، کتابى از آموخته‏هاى خود تهیه و عنوانى براى آن انتخاب کردند.

    نتیجه یادگیرى مطلب بسیار قابل توجه بود.

    دانش‏آموزان در کتاب‏هاى خود نوشته بودند: بعضى از جانوران براى بقاى خود مى‏توانند رنگ خود را تغییر بدهند. گوزن‏ها لکه‏هایى روى بدن خود دارند که به پنهان شدن آن‏ها کمک مى‏کند. قورباغه‏ها مى‏توانند بین دو رنگ قهوه اى و سبز تغییر رنگ بدهند. خرس‏هاى قطبى سفیدند و تشخیص آن‏ها در برف مشکل است. جغدها به رنگ درخت‏ها هستند و مطالبى از این دست.

    بعد از نمره دادن به کتاب‏ها، آن‏ها را جمع آورى و در کتابخانه کلاس قرار دادم تا دانش‏آموزان از مطالعه آن‏ها لذت ببرند. به این ترتیب، آنان از یادگیرى موضوع استتار لذت بردند و دریافتند که چگونه توانایى پنهان شدن و در آمیختگى جانوران با محیط، این احتمال را که جانوران شکارگر آن‏ها را تشخیص بدهند، کاهش مى‏دهد و در نتیجه شانس بقاى آن‏ها افزایش مى‏یابد. به علاوه، آموختند که برخى از جانوران با رنگ‏هایى متولد مى‏شوند که براى حفظ آن‏ها حائز اهمیت هستند. مثلاً جوجه پرندگان با رنگى شبیه اجزاى تشکیل دهنده لانه شان به دنیا مى‏آیند.

    به این ترتیب، موفق شدم با روشى متفاوت، مطالبى راجع به جانوران، به دانش‏آموزان بیاموزم. آنان در پاسخ به این سؤال که از کدام قست درس بیش از همه لذت بردند، گفتند که قسمت مورد علاقه شان ساختن و پنهان سازى حشرات بوده است. در حقیقت، آن زمان که موفق نمى‏شدم حشرات آنان را پیدا کنم، آنان به آنچه انجام داده بودند، افتخار مى‏کردند و من از آنچه که آموخته بودند، به خود مى‏بالیدم.

 

 منبع

    February 20001 ,Children & Science ,Mary C.Burke

 -----------------------------------------------------------------------


 

به نام خدا

 

تحلیلی بر مقاله جانوران را در کلاس علوم پنهان کنیم

 

در آغاز باید متذکر شده که متن مورد نظر ترجمه ای است از فرایند یک واحد درسی در کشور های غربی می باشد و ما نمی توانیم امکانات آموزشی آنها را در کشورمان مقایسه کنیم. واقعیت امر این است که آنها در فرایند آموزش و یادگیری و امکانات آموزشی خیلی از کشور ما پیشتر هستند. چند صباحی بیش نیست که به آموزش در مقطع ابتدایی در کشور ما اهمیت داده می شود و ما باید در تحلیل خود این نکته را مد نظر داشته باشیم. با اینهمه روش ارائه شده بسیار ساده و مبتکرانه می باشد که هر معلمی می تواند در جای جای دنیا از آن استفاده کند. همیشه در جریان واحد های درسی مفاهیمی از طرف برنامه ریزان آموزشی گنجانده می شود که با توضیحات کتب درسی نمی توان مطلب را به خوبی به شاگردان انتقال داد. به خصوص در درس علوم به خاطر تنوع و ارتباط با دیگر مباحث آموزشی از این مفاهیم به کثرت یاد می شود. مفهوم استتار نیز یکی از این مفاهیم است. معلم برای انتقال این مفهوم از روش های بسیار جذاب استفاده کرده است. شروع فرایند یادگیری به نظر بسیار جالب می آید. او بحث را از خلال تجربه خود دانش آموزان بیرون می کشد و پروژه خود را بر این اساس برنامه ریزی می کند. این نکته جای تأمل دارد. بعضی معلمان ما بسیار مقید به ریتم درس ها با برنامه کلاسی هستند. تجربه شخصی در طول کارورزی (2) نشان داد هر گاه بحث با علاقه خود دانش آموزان همراه باشد شور و شوق عجیبی در جریان تدریس حکمفرما می شود و آنها تا مقصد نهایی با معلم همکاری می کنند. در ادامه پروژه با بازی آغاز می شود. بازی یکی از کلید های موفق یادگیری است. تمامی روانشناسانی که پیرامون بازی تحقیق کرده اند متفق القول بر این عقیده اند که مفاهیم درسی را در این سنین تنها از راه بازی می توان انتقال داد. بازی حق کودک است و او در این جریان هر چه بهتر می آموزد. تقسیم دانش آموزان به گروه های مختلف مشارکت آنها را بالا می برد. استفاده از مواد آموزشی رنگی باعث علاقه بیشتر آنها می شود. تقسیم بندی زمانی به آنها می آموزد که در جریان هر پروژه زمان یکی از ارکان اصلی و باعث نظم در کار می شود. در ادامه ارتباط بازی مورد نظر با مبحث اصلی نکته قابل تأملی است. معلم در اینجا وارد مبحث اصلی شده گام به گام مفاهیم کلیدی را با روش های مختلف به آنها ارائه می دهد. باز در اینجا استفاده از وسایل ساده و در دسترس نکته ای است که معلمان باید مد نظر قرار دهند.

 

نقاشی کودک

 

آنجایی که کودک هر آنچه را در ذهن دارد بر صفحه جاری می کند. با درخواست نقاشی از سوی بچه ها آنها مستقیماً درگیر مبحث اصلی می شوند. معلم آگاه می داند که کودک عاشق نقاشی است. و می تواند دنیای او را در نقاشی شناسایی کند.

 

 

دعوت از فروشنده جانوران

 

اینجا بحث برای بچه ها عینی و ملموس می شود. متذکر می شویم که این دوره به عملیات عینی ( از مفاهیم دانشمند بزرگ کودکان پیاژه ) معروف است و کودکان هر آنچه را عیناً تجربه کنند بهتر می آموزند. تا این مرحله کودکان به صورت ذهنی جانوران و نحوه استتار آنها را متصور می شدند ولی با حضور این فروشنده آنها از نزدیک با انواع جانوران ،  محل زندگی ، رنگ پوست ، و دیگر ویژگی های آنها از نزدیک آشنا شدند. بار دیگر نقاشی و ساختن کتاب استتار فعالیت را در شاگردان زنده نگه می دارد. در اینجا دادن هدیه به مرد فروشنده مصادیق مهربانی به همنوع را به آنها می آموزد.

 

کاربرد دانسته ها و به کارگیری خلاقیت

 

این اصل را می توان عنصر اساسی فرایند آموزش دانست. اصلی که در آموزش و پرورش ما جایی ندارد. در آموزش ما تأکید فقط بر حفظیات بوده و اینکه دانش آموز فقط نمره ای بگیرد. در این قسمت می بینیم معلم با یک بازی گروهی ساده تمام تئوری ها را به عمل تبدیل می کند . اصل شاگرد محوری را به طرز صحیح مد نظر قرار داده و خود راهنمایی بیش نیست. با وسایل بسیار ابتدایی مفاهیم کلیدی را منتقل کرده ، به دقت بر جریان پروژه بچه ها نظارت دارد. او وارد بازی آنها می شود تا شاگردانش احساس کنند ، معلم با آنهاست و خود را از او جدا ندانند. پروژه آنها را جمع بندی می کند و اشکالات را گوشزد کرده از شاگردانش راه حل درست می خواهد. این روش باعث میشود بچه ها به یک روش کفایت نکنند و به دنبال روش های تازه تر باشند.

در پایان نیز به روشی متفاوت ارزشیابی می کند. می دانیم ارزشیابی از عناصر اصلی روانشناسی یادگیری است. ارزشیابی صحیح بازخورد درست و مناسبی از کار معلم به او می دهد. روش متفاوت این معلم این است که او در جریان ارزشیابی باز هم از خود شاگردان کمک گرفته و آموخته های آنها را می سنجد.  کتاب آموخته هایی را که خود بچه ها تهیه کرده اند ، در کتابخانه کلاس در معرض دید قرار می دهد تا نشان دهد که برای کار شاگردانش ارزش قائل است ولی معلمان ما چه ؟!!! آیا با ابتکارات دانش آموزان ما نیز این طور برخورد می شود؟ به امید روزی که کودکان دبستانی را درک کنیم و بدانیم آنها سرمایه های علمی آیندة ما هستند. و به امید روزی که معلمان ما رویکرد پروژه ای را سرلوحة تدریس خود قرار دهند.

 


 

باغچه تخم مرغى

من در یکى از مدرسه‏هاى تازه تأسیس و بزرگ وسط شهر بابل تدریس مى‏کنم. این مدرسه چند باغچه بسیار کوچک داشت که به تازگى در آن نهال‏هایى کاشته بودند. براى این که بچه‏ها به نهال‏ها آسیب نرسانند، دور آن‏ها حصارى بلند کشیده بودند.

    کتاب علوم کلاس اول بخش گیاهان، در مورد انواع برگ‏ها، ساقه‏ها، ریشه‏ها، مراحل رشد گیاهان و... بحث مى‏کند. همیشه دلم مى‏خواست در مدرسه گیاهانى داشته باشیم تا بچه‏ها از ابتداى رویش، شاهد رشد آن‏ها باشند. اما با توجه به امکانات مدرسه، عملاً نمى‏توانستیم از این باغچه‏ها استفاده کنیم. مدت‏ها در این فکر بودم که در کلاسم باغچه‏اى بسازم؛ باغچه کوچکى که ارزان و براى همه گروه‏ها قابل تهیه باشد. ضمناً بتوانیم دانه‏هاى متعدد و متنوعى در آن بکاریم و نحوه رشد و شکل انواع دانه‏ها را با هم مقایسه کنیم.

    چند روزى چشمم به دنبال وسیله مناسبى بود تا این که یک روز آن را یافتم. دیدن شانه‏هاى خالى تخم مرغ که جلوى بقالى گذاشته شده بودند، مرا به یاد باغچه‏هاى کرت بندى شده روستاهاى اطراف شهر انداخت. فرداى آن روز که به کلاس رفتم، از گروه‏ها خواستم هر کدام یک شانه خالى تخم مرغ، مقدارى تخم سبزیجات، یک سینى به اندازه شانه تخم مرغ، و بعضى از گروه‏ها هم خاک بیاورند.

    گروه‏ها شانه‏هاى تخم مرغ را به اندازه‏هاى دلخواه در آوردند. یک گروه مستطیل، یک گروه سه گوش و... روى آن مقدارى خاک ریختند و بعد تخم سبزیجات را به سلیقه خودشان، در هر ردیف که دلشان مى‏خواست، پاشیدند.

    به بعضى از گروه‏ها همین فعالیت را بدون خاک دادم تا تأثیر وجود و عدم وجود خاک را در رشد دانه‏ها مشاهده کنیم. بچه‏ها شانه‏ها را داخل سینى گذاشتند و کنار پنجره کلاس چیدند.

    آن روز کلاس بسیار شادى داشتیم. بچه‏ها با پیش بند و دستکش آن چنان غرق شادى و غرور بودند که قابل وصف نبود؛ چون با دست خودشان باغچه‏اى مى‏ساختند. انگار باغچه تخم مرغى برایشان مثل سفر به کره ماه جالب و حیرت‏انگیز بود. آن‏ها هر روز با شوق فراوان، باغچه‏هایشان را با ظرافت آبیارى مى‏کردند. بعضى گروه‏ها چون دوست داشتند زودتر گیاهشان رشد کند، هر زنگ تفریح به باغچه‏ها آب مى‏داند. من هم چیزى نمى‏گفتم تا در پایان مدت تعیین شده، باغچه‏ها را با هم مقایسه کنیم.

    بعد از چند وقت تخم‏ها جوانه زدند و سر از خاک بیرون آوردند: تربچه، جعفرى، تره، ریحان و...

    چه باغچه‏هاى رنگارنگ و زیبایى! آن وقت بچه‏ها برگ‏ها را بررسى کردند، ریشه‏ها را کنار هم گذاشتند و به مقایسه ساقه‏ها با هم پرداختند.

    چند باغچه به خاطر آبیارى زیاده از حد خراب شد و از بین رفت. این نتیجه‏اى بود که خود گروه‏ها به آن مى‏رسیدند و چه قدر زیبا بود وقتى خودشان جواب سؤال هایشان را یافتند.

    باغچه هایى که دانه‏هاى سبزیجات بدون خاک در آن‏ها کاشته شده بودند، فرضیه ما را که »گیاهان براى رشد به خاک نیاز دارند«، با یک سؤال تازه رو به رو کردند. چون در باغچه بدون خاک گیاه رشد کرد، ولى سرعت رشد آن خیلى کم‏تر از باغچه‏هاى دیگر بود و زودتر هم زرد شد.

    این تجربه جالب و شاد و هیجان‏انگیز، علاوه بر یاد گرفتن درس برگ‏ها و... یک درس جالب براى من و بچه‏ها داشت:

    آنچه را که نیازمان بود، به سادگى و فقط با دقت به محیط اطراف، به دست آوردیم. درس دادیم و در کلاس گردش علمى کردیم.

    اما این سؤال همچنان برایم ماند که: در شانه تخم مرغ چه ماده‏اى بود که بدون حضور خاک، به گیاه اجازه رشد مى‏داد؟

 
---------------------------------------------------------------

به نام خدا

نگاهی به مقالة باغچة تخم مرغی

قبل از هر چیز باید گفت عنوان این مقاله برایم بسیار جالب بود (باغچة تخم مرغی) عنوانی جالب برای سنین دبستانی و قابل تأمل برای کسی که مقاله را مطالعه می کند ، سراسر متن نکات بسیار جالبی دارد . معلمی خلاق به دنبال راهی برای آموزش بهتر است. خلاق است زیرا با دیدن شانه های تخم مرغ فکر بکری به نظرش می رسد. معلمان ما همیشه از کمبود امکانات آموزشی گله‌مندند. ولی این معلم نشان داده از کمترین امکانات می توان به بهترین نحو بهره برد. اکثر دانشمندان علوم تربیتی و روانشناسی این دوره را (مقطع پیش دبستانی و دبستان) سنگ بنای یادگیری می دانند. لذا معلمان ما باید با مطالعة بیشتر از ویژگی های کودکان در این دوره آگاهی کامل کسب کنند. می دانیم کودکان در این دوره آنچه را که عینی و ملموس است ، بهتر می‌آموزند. علاقه‌مند به فعالیت و کار گروهی هستند. می توان نتیجه گرفت معلم مربوط ، به خوبی به این ویژگی ها واقف است و آنها را در امر یادگیری به کار می برد. کاربرد امکانات عینی چون بذر ، خاک ، آب ، شانة تخم مرغ و مواردی از این قبیل که کودکان مستقیماً با آن درگیر می شوند . مراحل رشد گیاهان را از نزدیک می بینند و تجارب لازم را در طول مشاهدة رشد گیاهان کسب می کنند. چون کار گروهی است ، در خلال ارتباطات گروهی هم روابط اجتماعی بچه ها قوی شده ؛ هم انتقال یادگیری به آسانی صورت می گیرد. مسلم است انسان آنچه را خود تجربه می کند بهتر می آموزد و کودکان این دوره نیز از این قاعده مستثنا نیستند. چه خوب است معلمان ما از این ویژگی ها آگاهی کامل داشته ، به کودکان آزادی عمل بیشتری برای بروز خلاقیت ها و کسب تجربه بدهند. از روش های نو و تازه در فرایند آموزش استفاده کرده ، به مطالب کتاب‌های درسی اکتفا نکنند.

شروع خوب

به نام خدا
انتخاب این وب برای انجام کار عملی (۳) در دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه 
خورازمی میباشد.
( یاسر تعدادی)