باغچه تخم مرغى

من در یکى از مدرسه‏هاى تازه تأسیس و بزرگ وسط شهر بابل تدریس مى‏کنم. این مدرسه چند باغچه بسیار کوچک داشت که به تازگى در آن نهال‏هایى کاشته بودند. براى این که بچه‏ها به نهال‏ها آسیب نرسانند، دور آن‏ها حصارى بلند کشیده بودند.

    کتاب علوم کلاس اول بخش گیاهان، در مورد انواع برگ‏ها، ساقه‏ها، ریشه‏ها، مراحل رشد گیاهان و... بحث مى‏کند. همیشه دلم مى‏خواست در مدرسه گیاهانى داشته باشیم تا بچه‏ها از ابتداى رویش، شاهد رشد آن‏ها باشند. اما با توجه به امکانات مدرسه، عملاً نمى‏توانستیم از این باغچه‏ها استفاده کنیم. مدت‏ها در این فکر بودم که در کلاسم باغچه‏اى بسازم؛ باغچه کوچکى که ارزان و براى همه گروه‏ها قابل تهیه باشد. ضمناً بتوانیم دانه‏هاى متعدد و متنوعى در آن بکاریم و نحوه رشد و شکل انواع دانه‏ها را با هم مقایسه کنیم.

    چند روزى چشمم به دنبال وسیله مناسبى بود تا این که یک روز آن را یافتم. دیدن شانه‏هاى خالى تخم مرغ که جلوى بقالى گذاشته شده بودند، مرا به یاد باغچه‏هاى کرت بندى شده روستاهاى اطراف شهر انداخت. فرداى آن روز که به کلاس رفتم، از گروه‏ها خواستم هر کدام یک شانه خالى تخم مرغ، مقدارى تخم سبزیجات، یک سینى به اندازه شانه تخم مرغ، و بعضى از گروه‏ها هم خاک بیاورند.

    گروه‏ها شانه‏هاى تخم مرغ را به اندازه‏هاى دلخواه در آوردند. یک گروه مستطیل، یک گروه سه گوش و... روى آن مقدارى خاک ریختند و بعد تخم سبزیجات را به سلیقه خودشان، در هر ردیف که دلشان مى‏خواست، پاشیدند.

    به بعضى از گروه‏ها همین فعالیت را بدون خاک دادم تا تأثیر وجود و عدم وجود خاک را در رشد دانه‏ها مشاهده کنیم. بچه‏ها شانه‏ها را داخل سینى گذاشتند و کنار پنجره کلاس چیدند.

    آن روز کلاس بسیار شادى داشتیم. بچه‏ها با پیش بند و دستکش آن چنان غرق شادى و غرور بودند که قابل وصف نبود؛ چون با دست خودشان باغچه‏اى مى‏ساختند. انگار باغچه تخم مرغى برایشان مثل سفر به کره ماه جالب و حیرت‏انگیز بود. آن‏ها هر روز با شوق فراوان، باغچه‏هایشان را با ظرافت آبیارى مى‏کردند. بعضى گروه‏ها چون دوست داشتند زودتر گیاهشان رشد کند، هر زنگ تفریح به باغچه‏ها آب مى‏داند. من هم چیزى نمى‏گفتم تا در پایان مدت تعیین شده، باغچه‏ها را با هم مقایسه کنیم.

    بعد از چند وقت تخم‏ها جوانه زدند و سر از خاک بیرون آوردند: تربچه، جعفرى، تره، ریحان و...

    چه باغچه‏هاى رنگارنگ و زیبایى! آن وقت بچه‏ها برگ‏ها را بررسى کردند، ریشه‏ها را کنار هم گذاشتند و به مقایسه ساقه‏ها با هم پرداختند.

    چند باغچه به خاطر آبیارى زیاده از حد خراب شد و از بین رفت. این نتیجه‏اى بود که خود گروه‏ها به آن مى‏رسیدند و چه قدر زیبا بود وقتى خودشان جواب سؤال هایشان را یافتند.

    باغچه هایى که دانه‏هاى سبزیجات بدون خاک در آن‏ها کاشته شده بودند، فرضیه ما را که »گیاهان براى رشد به خاک نیاز دارند«، با یک سؤال تازه رو به رو کردند. چون در باغچه بدون خاک گیاه رشد کرد، ولى سرعت رشد آن خیلى کم‏تر از باغچه‏هاى دیگر بود و زودتر هم زرد شد.

    این تجربه جالب و شاد و هیجان‏انگیز، علاوه بر یاد گرفتن درس برگ‏ها و... یک درس جالب براى من و بچه‏ها داشت:

    آنچه را که نیازمان بود، به سادگى و فقط با دقت به محیط اطراف، به دست آوردیم. درس دادیم و در کلاس گردش علمى کردیم.

    اما این سؤال همچنان برایم ماند که: در شانه تخم مرغ چه ماده‏اى بود که بدون حضور خاک، به گیاه اجازه رشد مى‏داد؟

 
---------------------------------------------------------------

به نام خدا

نگاهی به مقالة باغچة تخم مرغی

قبل از هر چیز باید گفت عنوان این مقاله برایم بسیار جالب بود (باغچة تخم مرغی) عنوانی جالب برای سنین دبستانی و قابل تأمل برای کسی که مقاله را مطالعه می کند ، سراسر متن نکات بسیار جالبی دارد . معلمی خلاق به دنبال راهی برای آموزش بهتر است. خلاق است زیرا با دیدن شانه های تخم مرغ فکر بکری به نظرش می رسد. معلمان ما همیشه از کمبود امکانات آموزشی گله‌مندند. ولی این معلم نشان داده از کمترین امکانات می توان به بهترین نحو بهره برد. اکثر دانشمندان علوم تربیتی و روانشناسی این دوره را (مقطع پیش دبستانی و دبستان) سنگ بنای یادگیری می دانند. لذا معلمان ما باید با مطالعة بیشتر از ویژگی های کودکان در این دوره آگاهی کامل کسب کنند. می دانیم کودکان در این دوره آنچه را که عینی و ملموس است ، بهتر می‌آموزند. علاقه‌مند به فعالیت و کار گروهی هستند. می توان نتیجه گرفت معلم مربوط ، به خوبی به این ویژگی ها واقف است و آنها را در امر یادگیری به کار می برد. کاربرد امکانات عینی چون بذر ، خاک ، آب ، شانة تخم مرغ و مواردی از این قبیل که کودکان مستقیماً با آن درگیر می شوند . مراحل رشد گیاهان را از نزدیک می بینند و تجارب لازم را در طول مشاهدة رشد گیاهان کسب می کنند. چون کار گروهی است ، در خلال ارتباطات گروهی هم روابط اجتماعی بچه ها قوی شده ؛ هم انتقال یادگیری به آسانی صورت می گیرد. مسلم است انسان آنچه را خود تجربه می کند بهتر می آموزد و کودکان این دوره نیز از این قاعده مستثنا نیستند. چه خوب است معلمان ما از این ویژگی ها آگاهی کامل داشته ، به کودکان آزادی عمل بیشتری برای بروز خلاقیت ها و کسب تجربه بدهند. از روش های نو و تازه در فرایند آموزش استفاده کرده ، به مطالب کتاب‌های درسی اکتفا نکنند.