سعی کن همیشه لبخند بزنی.شاید کسی یک لحظه عاشق لبخند تو شود. همیشه منتظر چیزی باش که انتظارش را نداری. شاید تو برای تمام دنیا یک نفر باشی ولی برای بعضی ها تمام دنیا هستی.
تپشهای قلبم را به باور خاطره هایم پیوند می زنم ، و سرزمینی را که همزاد با خاک است و کهن تر از تاریخ ، برای نوباوگان خاک و تازه به دوران رسیدگان تاریخ زمزمه می کنم . زمزمه می کنم که : من از نسل شب شکنان روزگارم ، من از نسل نورآفرینان پاک ، از سلاله پاک آریائیان بردبارم ، منم میراث هزار ساله زمین ، همان ازشرق تا غرب گسترده آغوش ، همان پیام آور مهر و دوستی ، همان گرفته در فش آشتی بر دوش نه خود ستیزم ، نه دیگر ستیز مرا و یادگاران مرا به نیکی یادآر که یادگار یادگاران من ، همه شادی است و شادمانی ؛ . . .
شب است و گیتی غرق در سیاهی شب بلند است و سیاهی پایدار ، ولی باور به نور و روشنایی است ، که شام تیره ما را ، از تاریکی می رهاند و از دل شبهای یلدا ، جشن مهر و روشنایی به ما ارمغان می رساند تیرگی هاتان در دل نور خاموش باد.
یاسر
چهارشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1384 ساعت 09:36 ب.ظ
پس از من...زندگیمیگذرد آرام خاموشوبیصدا انقدر ارام که وقتی گذشت رفتوجز یادشچیزی باقی نماند تازه رفتنش را متوجه میشوی آدمها هم با روزها می آیند میمانند میگذرند و میروند آدمها میروند ولی یادهایشان می ماند زمان میگذرد خیلی سریع سریعتر از هر آنچه که به ذهن آید روزی خواهد رسید که من هم به انتهای راه میرسم روزی که دیگر قدرت وتوان ندارم روزی که باید بنشینم و به عقب راه نگاه کنم به گذر ایامی که گذرانده ام و توشه ای که مهیا کرده ام کاش ای کاش میدانستم وقتی تارهای سفید موهایم موج بردارند من کجای این وادی هستم چه کرده ام؟ چه به دست اورده ام؟ خدایا پس از من از من چه به یادها خو اهد ماند!؟
یاسر
چهارشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1384 ساعت 11:40 ق.ظ