آموزش اهمیت استتار در بقاى جانوران به دانشآموزان کلاس اول
ترجمه: بتول موسوى
یک روز زنگ تفریح، یکى از دانشآموزان کلاس اول هنگام بازى مارمولکى را لا به لاى علفها پیدا کرد. با وجود این که مارمولک به سختى دیده مىشد، همگى مدتى آن را تماشا کردیم. این تجربه باعث شد، مجموعه فعالیتهایى را براى آموزش اهمیت مفهوم استتار در بقاى جانوران، برنامه ریزى کنم.
اولین تمرینى که بچهها در این گروه از فعالیتها انجام دادند، بازى »حالا آن را مىبینى، حالا نمىبینى« از مجموعه فعالیتهاى آموزشى »AIMS« بود. در این بازى، بچهها دایرههاى رنگى کوچک حاصل از سوراخ کردن کاغذهاى رنگى را که روى کاغذهایى با رنگهاى گوناگون ریخته بودم، شمردند.
دانشآموزان به چهار گروه پنج نفره تقسیم شدند. هر روه مخلوطى از دایرههاى رنگى صورتى، زرد، سبز و سیاه را که روى زمینههاى رنى متفاوت پخش شده بودند، دریافت کرد. گروه اول دایرهها را روى زمینه زرد رنگ شمرد، گروه دوم روى زمینه سیاه، گروه سوم روى زمینه سبز و گروه آخر روى زمینه صورتى.
روش انجام کار به این ترتیب بود که هر یک از اعضاى گروه در فاصلههاى زمانى 15 ثانیه هر تعداد دایره صورتى رنگ را که مشاهده مىکرد، و در 15 ثانیه بعدى، عضو دیگر گروه، رنگ دیگرى مثلاً سبز را. این کار تا پایان شمارش تمام رنگهاى دایرههاى رنگى ادامه پیدا مىکرد. عضو پنجم گروه نیز وظیفه نگاه داشتن زمان و ثبت نتایج را بر عهده داشت. بعد از شمارش و ثبت نتایج، هر گروه یک نمودار ستونى رسم کرد. سپس دانشآموزان چهار نمودار متفاوت را با هم مقایسه و راجع به شباهتها و تفاوتهاى بین نمودارها بحث کردند. با این فعالیت دانشآموزان تمام گروهها دریافتند که شمارش دایرههاى رنگى همرنگ زمینه از همه مشکلتر است. (براى مثال، شمارش دایرههاى رنگى سبز روى کاغذ رنگى سبز، از شمارش دایرههاى سایر رنگها مشکلتر بود).
در واقع هدف از انجام این فعالیت، تمرین شمارش صحیح نبود، بلکه هدف درک دشوارى دیدن و در نتیجه شمارش دایرههاى رنگى همرنگ زمینه بود. وقتى دانشآموزان در پایان فعالیت به این نتیجه دست یافتند، این ایده را مطرح کردم: »تصور کنید این دایرههاى رنگى جانورانى هستند که روى زمین زندگى مىکنند.« سپس بحث را این گونه ادامه دادیم که چه طور همرنگى جانوران با محیط زندگى مىتواند، در بقاى آنها مؤثر باشد. به این ترتیب، زمینه فعالیت بعدى فراهم شد.
جانوران هنگام استتار
در ادامه آموزش مفهوم استتار، کتاب »جانوران هنگام استتار« را براى دانشآموزان خواندم. در این کتاب، راهنماهایى براى کمک به حدس نام جانور پنهان شده، وجود داشت. همچنین کتاب حاوى مطالبى بود که در آن جزئیات مربوط به استتار جانوران تشریح و علاوه بر آن، انواع روشهاى استتار و اطلاعات اضافى راجع به برخى جانوران ضمیمه شده بود.
در مرحله بعد، منظره اى از یک جنگل بارانى را روى تابلوى کلاس نصب کردم تا به دانشآموزان نشان دهم که جانوران گوناگون از جمله پروانه، مار، آهوى کوهى، مارمولک، حشره، عنکبوت و قورباغه، هنگام استتار در زیستگاههاى طبیعى خود، چگونه از نظر پنهان مىمانند. سپس از تعدادى عروسک پارچه اى به شکل جانوران کمک گرفتم تا نشان دهم که آنان چگونه از استتار بهره مىگیرند.
سپس با هم به تصویر زیستگاههاى طبیعى جانوران گوناگون نگاه کردیم. من از آنان خواستم، هر یک جانورى را انتخاب کند و راجع به این که چه طور با استفاده از رنگ و طرح بدنش خود را محافظت مىکند، مطلبى بنویسد. براى مثال، یکى از بچهها قورباغه سبزى را روى برگ سبزى نقاشى کرد و چنین نوشت: قورباغه با تبدیل کردن رنگ بدنش به سبز، خودش را پنهان مىکند تا جانوران دیگر آن را نخورند.
مشاهده جانوران حقیقى
با دعوت از یک فروشنده جانوران دست آموز به کلاس، دانشآموزان موفق شدند جانورانى مثل خرگوش، مار، عنکبوت، ماهى و آفتاب پرست را از نزدیک ببینند. فروشنده براى بچهها توضیح داد که جانوران چگونه با پنهان کردن خود، زندگى شان را حفظ مىکنند. به علاوه راجع به غذا، محلهاى طبیعى زنگى و برخى از عادتها و رفتارهاى جانوران گوناگون توضیح داد. دانشآموزان تصویرهاى بزرگى از جانوران مورد علاقه خود کشیدند و آنها را با قیچى از کاغذ چیدند. با ادامه این مشاهدات، آنان کتابى درباره استتار جانوران »ساختند« و آن را به فروشنده دوره گرد هدیه کردند.
کاربرد دانسته ها و به کارگیرى خلاقیت
وقتى دانشآموزان به مفهوم استتار جانوران و اهمیت آن در بقاى آنها پى بردند، فعالیت دیگرى را شروع کردیم. در این فعالیت، دانشآموزان با استفاده از مجموعه اى از مواد اضافى و دور ریختنى، حشراتى را درست کردند و آنها را در قسمتهاى گوناگون کلاس قرار دادند تا من آنها را پیدا کنم.
براى شروع، کل بچههاى کلاس را به پنج گروه تقسیم کردم و نحوه فعالیت را براى آنان توضیح دادم: دانشآموزان هر گروه باید مکانى را در کلاس پیدا مىکردند که براى پنهان کردن حشراتى که خودشان ساخته بودند، مناسب باشد.
این حشرات با استفاده از موادى چون: شانههاى خالى تخم مرغ، قوطىهاى فیلم، جعبههاى خالى غلات صبحانه، کاغذهاى رنگى، پولک و نوار ضبط صوت و مواد دیگرى که من در طول سالها جمع آورى کرده بودم، تهیه شدند. هدف ما، استتار حشرات ساخته شده، در مکانهاى مناسب بود. آنها باید حشرات خود را طراحى و با استفاده از این مواد، ظرف 30 دقیقه مىساختند.
پس از ساختن حشرات و انتخاب محل پنهان کردنشان، دانشآموزان دو راه پیش بینى کردند: چه تعداد از حشرات به خوبى پنهان نشدهاند و به راحتى پیدا خواهند شد؟ چه تعداد از حشرات به خوبى استتار شده اند و به راحتى پیدا نخواهند شد؟ همه گروهها از حشرات خود ساختهاشان مغرور بودند و پیشبینى کردند که من نمىتوانم آنها را پیدا کنم.
پیدا کردن حشرات پنهان شده
براى این کار که پیش بینىهاى دانشآموزان را بیازمایم، چشمهایم را بستم و اجازه دادم که هر گروه به ترتیب حشراتشان را پنهان کنند. من 15 ثانیه وقت داشتم که حشرات را پیدا کنم. در غیر این صورت، حشره در واقع به نحوى پنهان شده و بنابر این حفظ بقا کرده بود.
گروه اول حشره خود را در کتابخانه کلاس پنهان کرده بودند. زیرا اکثر کتابهاى موجود در آن، قهوه اى بودند و آنان حشره قهوهاى رنگى ساخته بودند.
گروه دوم حشره خود را در سبد نوشتارى کلاس گذاشته بودند. زیرا داخل سبد تعدادى تخته سبز وجود داشت و آنان حشره خود را سبز رنگ انتخاب کرده بودند.
گروه سوم حشره زرد رنگى ساخته و آن را در محل پازل کلاس قرار داده بودند. آنها به این دلیل رنگ زرد را انتخاب کرده بودند که اکثریت پازلهاى کلاس قطعات زرد رنگ داشتند.
گروه چهارم حشره خود را داخل میز تحریر مربوط به تجهیزات صوتى کلاس قرار داده بودند. داخل این میز تحریر و همچنین حشره آنها رنگ سبز تیره داشت.
و نهایتاً گروه پنجم یک حشره آبى رنگ ساخته و آن را کنار کتابهاى آبى رنگ ریاضیات پنهان کرده بودند.
من توانستم دو تا از حشرات را پیدا کنم، اما سه تاى آنها را پیدا نکردم. مثلاً حشره آبى روى قفسه کتابها را پیدا کردم و دانشآموزان این طور نتیجه گرفتند که درجه آبى بودن رنگ حشره ساخته شده، با رنگ کتابها تفاوت داشت است. همچنین، حشره قهوهاى رنگ را هم پیدا کردم. نتیجه گیرى دانشآموزان این بود که چون کتابها رنگ قهوه اى یکسانى نداشتند، ولى حشره آنها قهوه اى یکرنگى بود، بنابراین توجه من به راحتى به آن جلب شده است. من حشره سبز تیره را پیدا نکردم و دانشآموزان این گروه دریافتند که انتخاب مناسبى براى طراحى حشره خود کرده بودند. چون اگر حشره رنگ دیگرى مثل زرد یا سفید بود، امکان داشت آن را پیدا کنم. همچنین من نتوانستم حشره سبز پنهان شده در سبد قسمت نوشتارى و یا حشره زرد پنهان شده در بین قطعات پازل را پیدا کنم. نتیجه گیرى این گروهها این بود که به علت همرنگى و در نتیجه در هم آمیختگى حشره با زمینه از نظر بصرى، پیدا کردن آن مشکل شده است. سپس حشرات پیدا شده و پیدا نشده را از نظر تفاوتها و شباهتها مقایسه و راجع به چگونگى زنده ماندن حشرات پیدا نشده بحث کردیم.
اگر حشره گروهى از دانشآموزان را پیدا مىکردم، به گروه مربوطه بر مىگرداندم و از آنان مىخواستم بگویند، با چه تغییراتى در حشره آنان مىتواند آن را براى استتار مناسب ساخت. سپس تصویر حشره را بعد از ایجاد تغییرات حاصله، رسم کنند.
براى تکمیل این فعالیت، از دانشآموزان خواستم تصویر یک زیستگاه طبیعى را طراحى و رنگ آمیزى کنند؛ به طورى که حشره ساخته شده توسط آنها بتواند در آن جا پنهان شود. در آخر، آنها تصویر حشره شان را به تصویر زیستگاه رسم شده چسباندند.
ارزشیابى
براى ارزشیابى میزان درک دانشآموزان از این فعالیتها، از آنان خواستم پنج نکته را که از مفهوم استتار جانوران آموخته بودند، بنویسند یا نقاشى کنند. به این طریق، کتابى از آموختههاى خود تهیه و عنوانى براى آن انتخاب کردند.
نتیجه یادگیرى مطلب بسیار قابل توجه بود.
دانشآموزان در کتابهاى خود نوشته بودند: بعضى از جانوران براى بقاى خود مىتوانند رنگ خود را تغییر بدهند. گوزنها لکههایى روى بدن خود دارند که به پنهان شدن آنها کمک مىکند. قورباغهها مىتوانند بین دو رنگ قهوه اى و سبز تغییر رنگ بدهند. خرسهاى قطبى سفیدند و تشخیص آنها در برف مشکل است. جغدها به رنگ درختها هستند و مطالبى از این دست.
بعد از نمره دادن به کتابها، آنها را جمع آورى و در کتابخانه کلاس قرار دادم تا دانشآموزان از مطالعه آنها لذت ببرند. به این ترتیب، آنان از یادگیرى موضوع استتار لذت بردند و دریافتند که چگونه توانایى پنهان شدن و در آمیختگى جانوران با محیط، این احتمال را که جانوران شکارگر آنها را تشخیص بدهند، کاهش مىدهد و در نتیجه شانس بقاى آنها افزایش مىیابد. به علاوه، آموختند که برخى از جانوران با رنگهایى متولد مىشوند که براى حفظ آنها حائز اهمیت هستند. مثلاً جوجه پرندگان با رنگى شبیه اجزاى تشکیل دهنده لانه شان به دنیا مىآیند.
به این ترتیب، موفق شدم با روشى متفاوت، مطالبى راجع به جانوران، به دانشآموزان بیاموزم. آنان در پاسخ به این سؤال که از کدام قست درس بیش از همه لذت بردند، گفتند که قسمت مورد علاقه شان ساختن و پنهان سازى حشرات بوده است. در حقیقت، آن زمان که موفق نمىشدم حشرات آنان را پیدا کنم، آنان به آنچه انجام داده بودند، افتخار مىکردند و من از آنچه که آموخته بودند، به خود مىبالیدم.
منبع
February 20001 ,Children & Science ,Mary C.Burke
-----------------------------------------------------------------------
تحلیلی بر مقاله جانوران را در کلاس علوم پنهان کنیم
در آغاز باید متذکر شده که متن مورد نظر ترجمه ای است از فرایند یک واحد درسی در کشور های غربی می باشد و ما نمی توانیم امکانات آموزشی آنها را در کشورمان مقایسه کنیم. واقعیت امر این است که آنها در فرایند آموزش و یادگیری و امکانات آموزشی خیلی از کشور ما پیشتر هستند. چند صباحی بیش نیست که به آموزش در مقطع ابتدایی در کشور ما اهمیت داده می شود و ما باید در تحلیل خود این نکته را مد نظر داشته باشیم. با اینهمه روش ارائه شده بسیار ساده و مبتکرانه می باشد که هر معلمی می تواند در جای جای دنیا از آن استفاده کند. همیشه در جریان واحد های درسی مفاهیمی از طرف برنامه ریزان آموزشی گنجانده می شود که با توضیحات کتب درسی نمی توان مطلب را به خوبی به شاگردان انتقال داد. به خصوص در درس علوم به خاطر تنوع و ارتباط با دیگر مباحث آموزشی از این مفاهیم به کثرت یاد می شود. مفهوم استتار نیز یکی از این مفاهیم است. معلم برای انتقال این مفهوم از روش های بسیار جذاب استفاده کرده است. شروع فرایند یادگیری به نظر بسیار جالب می آید. او بحث را از خلال تجربه خود دانش آموزان بیرون می کشد و پروژه خود را بر این اساس برنامه ریزی می کند. این نکته جای تأمل دارد. بعضی معلمان ما بسیار مقید به ریتم درس ها با برنامه کلاسی هستند. تجربه شخصی در طول کارورزی (2) نشان داد هر گاه بحث با علاقه خود دانش آموزان همراه باشد شور و شوق عجیبی در جریان تدریس حکمفرما می شود و آنها تا مقصد نهایی با معلم همکاری می کنند. در ادامه پروژه با بازی آغاز می شود. بازی یکی از کلید های موفق یادگیری است. تمامی روانشناسانی که پیرامون بازی تحقیق کرده اند متفق القول بر این عقیده اند که مفاهیم درسی را در این سنین تنها از راه بازی می توان انتقال داد. بازی حق کودک است و او در این جریان هر چه بهتر می آموزد. تقسیم دانش آموزان به گروه های مختلف مشارکت آنها را بالا می برد. استفاده از مواد آموزشی رنگی باعث علاقه بیشتر آنها می شود. تقسیم بندی زمانی به آنها می آموزد که در جریان هر پروژه زمان یکی از ارکان اصلی و باعث نظم در کار می شود. در ادامه ارتباط بازی مورد نظر با مبحث اصلی نکته قابل تأملی است. معلم در اینجا وارد مبحث اصلی شده گام به گام مفاهیم کلیدی را با روش های مختلف به آنها ارائه می دهد. باز در اینجا استفاده از وسایل ساده و در دسترس نکته ای است که معلمان باید مد نظر قرار دهند.
نقاشی کودک
آنجایی که کودک هر آنچه را در ذهن دارد بر صفحه جاری می کند. با درخواست نقاشی از سوی بچه ها آنها مستقیماً درگیر مبحث اصلی می شوند. معلم آگاه می داند که کودک عاشق نقاشی است. و می تواند دنیای او را در نقاشی شناسایی کند.
دعوت از فروشنده جانوران
اینجا بحث برای بچه ها عینی و ملموس می شود. متذکر می شویم که این دوره به عملیات عینی ( از مفاهیم دانشمند بزرگ کودکان پیاژه ) معروف است و کودکان هر آنچه را عیناً تجربه کنند بهتر می آموزند. تا این مرحله کودکان به صورت ذهنی جانوران و نحوه استتار آنها را متصور می شدند ولی با حضور این فروشنده آنها از نزدیک با انواع جانوران ، محل زندگی ، رنگ پوست ، و دیگر ویژگی های آنها از نزدیک آشنا شدند. بار دیگر نقاشی و ساختن کتاب استتار فعالیت را در شاگردان زنده نگه می دارد. در اینجا دادن هدیه به مرد فروشنده مصادیق مهربانی به همنوع را به آنها می آموزد.
کاربرد دانسته ها و به کارگیری خلاقیت
این اصل را می توان عنصر اساسی فرایند آموزش دانست. اصلی که در آموزش و پرورش ما جایی ندارد. در آموزش ما تأکید فقط بر حفظیات بوده و اینکه دانش آموز فقط نمره ای بگیرد. در این قسمت می بینیم معلم با یک بازی گروهی ساده تمام تئوری ها را به عمل تبدیل می کند . اصل شاگرد محوری را به طرز صحیح مد نظر قرار داده و خود راهنمایی بیش نیست. با وسایل بسیار ابتدایی مفاهیم کلیدی را منتقل کرده ، به دقت بر جریان پروژه بچه ها نظارت دارد. او وارد بازی آنها می شود تا شاگردانش احساس کنند ، معلم با آنهاست و خود را از او جدا ندانند. پروژه آنها را جمع بندی می کند و اشکالات را گوشزد کرده از شاگردانش راه حل درست می خواهد. این روش باعث میشود بچه ها به یک روش کفایت نکنند و به دنبال روش های تازه تر باشند.
در پایان نیز به روشی متفاوت ارزشیابی می کند. می دانیم ارزشیابی از عناصر اصلی روانشناسی یادگیری است. ارزشیابی صحیح بازخورد درست و مناسبی از کار معلم به او می دهد. روش متفاوت این معلم این است که او در جریان ارزشیابی باز هم از خود شاگردان کمک گرفته و آموخته های آنها را می سنجد. کتاب آموخته هایی را که خود بچه ها تهیه کرده اند ، در کتابخانه کلاس در معرض دید قرار می دهد تا نشان دهد که برای کار شاگردانش ارزش قائل است ولی معلمان ما چه ؟!!! آیا با ابتکارات دانش آموزان ما نیز این طور برخورد می شود؟ به امید روزی که کودکان دبستانی را درک کنیم و بدانیم آنها سرمایه های علمی آیندة ما هستند. و به امید روزی که معلمان ما رویکرد پروژه ای را سرلوحة تدریس خود قرار دهند.
سلام.در سنین کودکی تنها و فقط وفقط از طریق بازی
می توان مفاهیم درسی را یاد گرفت؟
ممنون .کزارش مفصلی نوشتی.